این جا گوشهی چهارم یک مثلث است
و من در جست-و-جوی خودکاری که رنگاش شبیه همین لحظه باشد
که باید تمام این سوراخها را چرخید
و کاغذِ سفید را.
.
بلندتر از همیشه حرف میزنم
تا معنای مهمی صادر شود
و جا نمانم در تنهاییِ اینجایام که درد میکند.
.
وقتی پیراهنام چنگ میزند به بوی نیکوتین
احساس شباهت عجیبی میکنم
و داد میزنم
این سطرها را کِش میدهم تا تمام کاغذ قرمز شده باشد
تا تمام لذت این جای سفید تنام را پوشانده باشد
هرچند خیلی مهم نیست
که چیزی گوشهی اول این مثلث را....
که چیزی گوشهی دوم این مثلث را....
که چیزی گوشهی....
.
هنوز حرفهایام تمام نشدهست
باید گوش بدهی
این مهمترین قسمت من است
از اول شروع میکنم
اینجا گوشهی یک دایرهست
و من با خودکار قرمز
تمام شباهتام به این لحظه را اعتراف میکنم.
و من در جست-و-جوی خودکاری که رنگاش شبیه همین لحظه باشد
که باید تمام این سوراخها را چرخید
و کاغذِ سفید را.
.
بلندتر از همیشه حرف میزنم
تا معنای مهمی صادر شود
و جا نمانم در تنهاییِ اینجایام که درد میکند.
.
وقتی پیراهنام چنگ میزند به بوی نیکوتین
احساس شباهت عجیبی میکنم
و داد میزنم
این سطرها را کِش میدهم تا تمام کاغذ قرمز شده باشد
تا تمام لذت این جای سفید تنام را پوشانده باشد
هرچند خیلی مهم نیست
که چیزی گوشهی اول این مثلث را....
که چیزی گوشهی دوم این مثلث را....
که چیزی گوشهی....
.
هنوز حرفهایام تمام نشدهست
باید گوش بدهی
این مهمترین قسمت من است
از اول شروع میکنم
اینجا گوشهی یک دایرهست
و من با خودکار قرمز
تمام شباهتام به این لحظه را اعتراف میکنم.
۱ نظر:
meaningful...
ارسال یک نظر