۱۳۸۶ بهمن ۴, پنجشنبه

من مي‌بينم كه لب‌خندت ژكوندترين لب‌خندِ معاصرِ دنياست
اگرچه خودم كوبيستي‌ترين چشم‌هاي هميشه را دارم
.
من روزي هزار بار خودم را مي‌كِِشم و پاره مي‌كنم
شايد اين آينه‌ها زيادي تاب دارند
كه مرا اين‌قدر پيچيده نمايش مي‌دهند
.
من نقاشي زبردست‌ ام
ماهرتر از پيكاسوترين نقاشِ جهان
تيزبين‌تر از لئوناردوترين داوينچيِ‌ دوران
.
من اما هميشه نقش‌هاي‌ام را بد از آب مي‌گيرم
بدتر از ماهي گيري كه اشتباهي، نهنگ شكار كرده است: نهنگ
نهنگ ‌ام، آرام، با دهاني كوچك و وامانده، و احساسي كه از ابعادم بزرگ‌تر است
.
من هميشه مورد تهاجم واقع مي‌شوم
گاهي بايد كوچك بود، كوچك‌تر از آن كه كسي براي شكار تو را ببيند

هیچ نظری موجود نیست: